ادامه جنگ در آن سوی مرز قفقاز
به گزارش مجله گیلاسفا، فریدون مجلسی تحلیلگر روابط بین الملل در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: نمی دانم چرا برخی از ادامه جنگ جمهوری آذربایجان و ارمنستان شگفت زده اند، گویی غافلگیر شده باشند. جمهوری آذربایجان پس از استقلال از شوروی، مانند همه کشور های نوزاد، با ناسیونالیسم تند و تیز کوشید برای خودش هویت سازی کند.
این هویت پس از جدایی از نامادری روس می توانست همراه با دوستی بیشتر به مادر اصلی و تاریخی باشد که پس از آن جدایی تلخ از بسیاری از خویشاوندانشان در دو سوی ارس از یکدیگر جدا مانده بودند. در واقع در نخجوان آن گونه احساسات برادرانه با عبور زمستانی از ارس به نمایش هم گذاشته شد.
اما دیدگاه های آرمانی و فراملی که شاید بیشتر به همبستگی مذهبی با مردم جمهوی آذربایجان و تأثیرگذاری از این زاویه نظر داشت، با ایجاد نگرانی هایی در آن کشور، عرصه را برای رقابت ترکیه بازتر گذاشت و آنان به اعتبار مشابهت زبانی و با وجود سوابق کشتار های تاریخی و خصومت ورزی های دیرین میان ترک ها و آذری ها که از پیش از صفوی تا زمان های جدید ادامه داشته است، با شعار های عظمت طلبانه پان ترکیستی از استانبول تا قرقیزستان و اویغور نقش دایه مهربان تر از مادر را بر عهده گرفتند. این تبلیغات موجب شد بر خلاف همزیستی تاریخی آذری و ارمنی، خصومت تاریخی ترک و ارمنی به جمهوری آذربایجان نیز رسوخ کند.
تأثیر آن برخورد لغو خودمختاری عهد شوروی اقلیم ارمنی نشین ناگورنو قره باغ بود که ارامنه آن دیار را که اکنون به اقلیتی مورد تبعیض در کشورشان تبدیل شده بودند، نگران کرد و به اعتبار انتخاباتی جدایی و استقلال خود را اعلام کردند. این استقلال با توجه به محصور بودن آن اقلیم در داخل خاک آذربایجان عملی نبود، بنابراین ارمنستان که در آن زمان از حمایت های خارجی بیشتری برخوردار بود، در حمایت از اقلیم ناگورنو قره باغ به زور متوسل و با جمهوری آذربایجان وارد جنگ شد و برای دستیابی به آن دیار معادل 20 درصد خاک جمهوری آذربایجان یعنی حد فاصل ارمنستان ناگورنو قره باغ را که شامل مناطق اردوباد و لاچین است، به اشغال خود درآورد.
این دستاورد برای ارمنستان فرصت خوبی بود تا با چانه زنی با جمهوری آذربایجان و استرداد مناطق اشغالی بتواند حقوق اکتسابی ویژه مناطق ارمنی نشین ناگورنو قره باغ را حفظ کند و در مقابل دادن کریدور دستیابی جمهوری آذربایجان به ایالت جدا مانده نخجوان بتواند متقابلا به کریدوری هم برای دستیابی ارمنستان به مناطق ارمنی نشین ناگورنو قره باغ دست یابد و پرونده این دعوا را ببندد و در عوض از موقعیت جغرافیایی خود از انتقال نفت و گاز آذربایجان و از تجارت با آن کشور بهره مند شود. اما احساسات به جوش آمده ناسیونالیستی دو طرف، مانع از دستیابی به راه حل های عقلانی است. جنگ خاتمه نیافت. متارکه ای طولانی برقرار شد.
آیا ارمنستان فکر می کرد موضوع مختومه است و می تواند آن اراضی را برای خودش حفظ کند؟ در این مدت جمهوری آذربایجان با جمعیتی بیش از سه برابر و سرزمینی به همین نسبت بزرگ تر و با بهره مندی از ثروت بسیار بیشتر نفتی، ضمن توسعه مالی و اجتماعی و عمران شهری، قدرت نظامی خود را نیز برای استرداد سرزمین های خودش بازسازی و تقویت می کرد.
آیا بازگشت آذربایجان به سرزمین های خودش غافلگیر کننده است؟ آیا بازگشت ایران به خرمشهر اشغال شده غافلگیر کننده بود؟ آیا نمی توانستند بدون این خسارات جانی و مالی ویرانی زودتر به حل وفصل این مشکل و باز کردن مرضی الطرفین گره این دعوا اقدام کنند؟ تجربیات بین المللی نشان می دهد که در این قبیل مسائل یک میانجی مصلح لازم است که بتواند با نفوذ خود بسیار مؤثر باشد.
این میانجی باید ایران می بود! با سابقه چند هزار ساله آمیختگی سیاسی و فرهنگی و تاریخی و نیاز به روابط محبت آمیز با هر دو کشور همسایه! هنوز هم این ایران است که باید بتواند با دیدگاهی مصلحانه، با ارائه راه حلی با دوام در میان این دو کشور میانجیگری فعالانه کند. با راه حل و تعاملی که نه فقط برای دو کشور همسایه خویشاوند تاریخی به جای باخت متضمن برد باشد، بلکه میانجی نیز بتواند از این صلح بهره مند شود و تمرینی باشد که چنین روابطی را با دیگر همسایگان هم برقرار کند.
دیدگاه آزاداندیشانه در روابط بین المللی خصوصا میان همسایگان باید برآوردن رؤیایی متمدنانه باشد که این همسایگان بتوانند آزادانه و بدون واهمه، با یکدیگر در رفت و آمد و داد و ستد باشند و از ثروت و امکانات مالی و طبیعی یکدیگر برای توسعه جوامع خود سود ببرند.
منبع: فرارو