از سریال آقازاده حرف تازه ای نمی شنوید
به گزارش مجله گیلاسفا، فساد آقازاده ها در ایران و رانت های مخصوص این افراد به قدری محرز است که بدون ساخت چنین مجموعه ای نیز بر همگان مشخص بوده و روایت تازه ای از مسائل روز ندارد. شاید اگر این مجموعه در دهه 60 یا 70 پخش می شد، نمود دیگری داشت.
امیرحسین غلام زاده نطنزی|سریال آقازاده هرچند با استقبال قابل توجهی از جانب مخاطبان روبرو شد، اما به گفته بسیاری از کارشناسان، مفاهیم و مضامین این مجموعه به دلیل دور بودن از واقعیات و ایجاد نوعی نیاز کاذب در مخاطب، از غنای لازم به عنوان یک اثر ممتاز شبکه نمایش خانگی برخوردار نیست.
از عرضه محصولات رسانه ای-تصویری شبیه سریال در شبکه خانگی قریب به 10 سال می گذرد. این فرایند با استقبال گسترده عمومی از سریال طنز فضانوردان آغاز و با عرضه سریال طنز دیگری به نام قهوه تلخ به اوج خود رسید. البته این شرایط در سال های بعد شاهد فراز و نشیب هایی بود.
از سریال هایی نظیر شهرزاد در سال 1394 تا دل و آقازاده که از تیرماه سال جاری در شبکه خانگی اکران شد، نمونه هایی است که تا به امروز وارد عرصه سینمای خانگی شده است. در این میان سریال آقازاده که به کارگردانی بهرنگ توفیقی در شبکه خانگی اکران شد، با حواشی زیادی همراه بود که پرداختن به آن خالی از لطف نیست.
خلاصه داستان
آقازاده با سکانسی از آزادی یک دختر زندانی آغاز و در ادامه با مرگ وی در یک سکانس نسبتاً خشن و به دور از انصاف در ذهن مخاطب، او را با خود همراه می نماید. اما متاسفانه در سکانس های بعد و یا به عبارتی بهتر، در قسمت های بعد با تفسیری متفاوت و بسیار دور از واقعیت، از میزان این جذابیت کاسته شده و مخاطب را در فضایی کاملاً غیرواقعی قرار می دهد.
نیما بحری (امیرآقایی) به عنوان یک آقازاده سرشار از انحرافات اخلاقی، رانت خواری، همدستی با جناح های سیاسی و سوء استفاده از هنر برای دستیابی به منافع مادی تعریف شده و در نقطه مقابل وی حامد تهرانی (سینا مهراد) واقع شده است که یک مامور امنیتی از طبقه سنتی و مذهبی ایرانی است.
او در کار خود بسیار تیزهوش عمل کرده و در عین حال با علاقه ای وافر به خانواده، در مقابل احساسات عاطفی نسبت به مادر و دلدادگی به یک دختر زیباروی، که در قالب یک پرستو ایفای نقش می نماید، با صداقت یا سادگی رفتار می نماید. حامد در این سریال تلاش دارد تا با تخلفات گسترده نیما بحری مبارزه کرده و او را تحویل قانون دهد.
نگاه سیاه و سفید به این دو شخصیت خوب و بد سریال آن را از راستا اصلی و منطقی خود دور کرده است. نگاهی که نمونه های قبلی آن را بسیار در سریال های تلویزیونی شاهد بوده ایم؛ تناقضی که در همان ابتدا فاصله زیاد میان نیت عوامل فیلم و دنیای واقعی را نشان می دهد.
تلاشی ناموفق برای معرفی نمونه شاخص
دو محور اصلی این فیلم یعنی سوء استفاده از هنر برای تجارت و فساد آقازاده ها به قدری رادیکال عمل کرده که سایر محور ها را هم تحت تاثیر قرار داده اند.
حامد با وجود هوش زیاد و در جایگاه یک مامور امنیتی نتوانسته تا از نقشه مانلی یا راضیه (پردیس پورعابدینی) با خبر گردد و درست در روز مراسم ازدواج خود با او، این خود مانلی است که پرده از این راز بر می دارد؛ نکته ای که با توجه به شرایط فعلی بسیار دور از انتظار و کلیشه ای است.
ارتباطات اجتماعی و انتشار اخبار و اطلاعات در مورد انواع کلاهبرداری و ... چنان است که گرفتار شدن یک مامور امنیتی آنچنان که آقازاده می نماید به هیچ وجه باورپذیر نیست.
از طرف دیگر شخصیت نیما بحری نیز به عنوان یک آقازاده منحرف و سواستفاده گر، هم با تاملات زیادی روبرو است. مثلاً در سکانسی نیما با از بین بردن یک تابلو نقاشی 6 میلیاردی قصد دارد تا عدم تعادل روانی خود را به رخ طرف مقابل بکشاند، در حالی که آن تابلو جعلی بوده و تابلو اصلی در جای دیگر واقع شده است.
در معرفی این فرد به مخاطب، معین نیست که پول هدف اصلی او است، یا مکاری و حیله گری یا نمایش قدرت؟ نسبت دادن تمامی این موارد ضد اجتماعی، تنها به یک شخصیت منفی و از سوی دیگر نسبت دادن تمام نکات مثبت به بازیگر مقابل، در حالی که سایر شرایط این دو هم از واقعیت بسیار فاصله دارد، آرمانگرایی است.
درواقع این اقدام، هم از غنای محتوایی آن برای مخاطب فرهیخته کاسته و هم به عادی جلوه دادن بسیاری از رفتار های غیراخلاقی برای مخاطب عام دامن می زند؛ وظیفه ای که به تعبیر تئودور آدرنو جامعه شناس و نظریه پرداز مکتب انتقادی، از نقش اصلی هنر در جامعه بسیار فاصله دارد.
به باور آدورنو نقش هایی که هنر می تواند در بستر های مختلف زندگی انسان ایفا کند، متفاوت از جزم اندیشی هایی است که فرهنگ و فلسفه سنتی تا به امروز آن را به مثابه کارکرد هایی برای هنر در نظر گرفته است. به اعتقاد وی، مهمترین کارکرد و نقشی که هنر میتواند داشته باشد، کارکرد انتقادی و نقش رهایی بخش آن در راستای تحلیل و نقد ساختار های سلطه و سرکوب است.
از همین رو، باور او به نظریة انتقادیِ هنر درباره جامعه و نقش هنر در تغییر آگاهی اجتماعی به آن چیزی باز می گردد که وی آن را محتوای معطوف به حقیقت هنر و اثر هنری مینامد. به زعم آدورنو رابطۀ هنر و حقیقت و نیز نقش اجتماعی و کارکرد معرفتیای که هنر می تواند داشته باشد، محور اصلی در نقد و تفحص آثار هنری است.
این همان نکته ای است که در سریال آقازاده معین نیست. عوامل فیلم هرچند تلاش داشته اند تا در معرفی نمونه تیپیکال (حامد تهرانی) به جامعه اقدامی داشته باشند، اما به سبب آرمانگرایی و دوری بیش از حد از واقعیت، با دافعه ذهنی مخاطب روبرو هستند.
حرف تازه ای از آقازاده شنیده نمی گردد
مهم ترین نکته ای که بعد از تماشای این سریال به ذهن متبادر می گردد، نداشتن نکته ای شاخص و منحصر به فرد است. متاسفانه آقازاده تنها به صحنه پردازی سیاه و سفید دامن زده و آن چیزی را بازتاب می دهد که جامعه امروز به شکلی آشکار با آن درگیر است.
فساد آقازاده ها در ایران و رانت های مخصوص این افراد به قدری محرز است که بدون ساخت چنین مجموعه ای نیز بر همگان معین بوده و روایت تازه ای از مسائل روز ندارد. شاید اگر این مجموعه در دهه 60 یا 70 پخش می شد، نمود دیگری داشت، اما اکران آن در زمان حاضر چیز تازه ای به دانش مخاطب نمی افزاید.
به عبارت دیگر، در آقازاده متوجه دلیل اصلی این مقدار از انحراف نیستیم و یا برعکس در نقش مقابل وی، به دلیل اصلی ویژگی های مثبت او اشاره ای نمی گردد. هرچند تلاش شده تا در لفافه به نقش خانواده در این خصوص اشاره گردد، اما این تلاش نیز به دلیل دور ماندن فرایند داستان از واقعیت، چندان دل نشین نیست.
مضاف بر این، روایت داستان نیز از تداوم لازم برخوردار نبوده و به اصطلاح مخاطب را به دنبال خود نمی کشد. تقریبا هر ده دقیقه طرح گرافیکی با تصویر بازیگران در مقابل دیدگان تماشاگران ظاهر می گردد؛ هرچند عوامل سریال بنا داشتند تا با بُرش سریع تصاویر، سریال را برای مخاطب امروزی زنده نگه دارند و به نوعی هیجان کاذب به قصه ببخشند، اما معلوم نیست که قصد سازندگان با ظاهر کردن یک طرح گرافیکی از بازیگران در هر ده دقیقه یکبار چیست
گرچه این سریال با استقبال زیادی از جانب مخاطبان روبرو شد، اما به گفته بسیاری از کارشناسان این سریال تنها با نشان دادن مظاهری از زندگی غیرواقعی آقازاده ها، مفری برای مخاطبان گذاشت تا بتوانند به نوعی از استرس ناشی از فشار های موجود بکاهند.
به استناد رویکرد استفاده و خشنودی در علم ارتباطات، با درگیری هرچه بیشتر جامعه در مسائل اقتصادی، انتظار مخاطبان از هنر و به ویژه رسانه های تصویری هم تنها به سطح دوری گزیدن از تنش ها و استرس های روزمره تنزل یافته است. امری که شاید بتوان با آن استقبال بالای مخاطبان از آقازاده را توجیه نمود.
حاشیه ها
اشاره تلویحی به پشت پرده حراج های هنری، اشاره های مستقیم و غیرمستقیم به پفراینده های حقوقی و قضایی سال های اخیر به خصوص در حوزه مفاسد اقتصادی و سیاسی از موضوع هایی است که بازتاب ها و واکنش هایی را در پی داشته است.
اما سکانس صیغه کردن یک مرد توسط یک زن در این سریال بیشتر از همه خبرساز و با واکنش های زیادی در فضای مجازی روبرو شد. این سکانس که به آش و شکلات معروف شد با واکنش های تندی از سوی مردم روبرو و حامد عنقا فیلم نامه نویس و تهیه کننده آقازاده را مجبور به توضیح کرد.
عنقا با اشاره به بازتاب های سکانس ازدواج موقت در این سریال، تأکید دارد اینگونه بازشدن باب مصاحبه درباره یکی از احکام الهی، پسندیده و لازم بود.
منبع: فرادید