تفال به حافظ امروز سه شنبه 25 بهمن 1401
به گزارش مجله گیلاسفا، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحه ای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
من گدا و تمنای وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای، چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
چه باشد ار گردد از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست
توضیح لغت: نفحه به فتح اول و سکون دوم بوی خوش/ برافشانم: نثار کنم/ هیهات: دور و بعید است
تفسیر عرفانی:
سالکان راه دوست که پیوسته در راه طلب قرار گرفته اند در جستجوی معشوق حقیقی بر می آیند که نشانی از او بیابند و انتها جان خود را فدای دوست نموده و در راه او از وجود مادی خود می گذرند تا در او مستغرق گردند.
تعبیر غزل:
از جهان و اطراف خود ناراحتی. از دست زمانی می نالی و از سرنوشت خود ترس داری. می خواهی خیلی زود به همه چیز برسی، ولی نمی توانی. دنبال کسی یا چیزی هستی که از دست داده ای و افسوسش را می خوری. به خدا توکل و مایوس نباش.
منبع: فرارو